امام وولی جان ودل جهان هستی است
( 839)پس دل عالم وی است ایرا که تن |
|
میرسد از واسطه این دل بهفن |
( 840)دل نباشد، تن چه داند گفتوگو |
|
دل نجوید، تن چه داند جستوجو |
( 841)پس نظرگاه شعاع آنآهن است |
|
پس نظرگاه خدا دل نهتن است |
( 842) بازاین دل های جزوی چون تن است |
|
با دلِ صاحب دلی کو معدن است |
( 843)بس مثال و شرح خواهد این کلام |
|
لیک ترسم تا نلغزد وهم عام |
( 844)تا نگردد نیکوییّ ما بدی |
|
اینکه گفتم هم نبد جز بیخودی |
( 845)پای کژ را کفش کژ بهتر بود |
|
مر گدا را دستگه بر در بود |
فن : یعنی آگاهی وتدبیر، در اینجا اشاره به علم الهی مردان حق است.
بىخودى: بدون اختیار، از خود بىخود شدن، کنایت از حالت جذبه و شوق.
پاى کژ را کفش کژ: کنایت از آن که با هر کس به اندازه درک او باید سخن گفت، نظیر:
چون که با کودک سَر و کارم فتاد هم زبان کودکان باید گشاد
2577 / د /4
مر گدا را دستگه بر در بود: جاى گدا بر درگاه است. رخصت آمدن به درون را ندارد. هر کس را مرتبتى است که باید در آن فرودش آورد. و مقصود این است که با هر کس به اندازه فهم وى باید گفت و گو داشت.
( 839) همین فرد مىباشد که دل و قلب عالم است و هر تنى در عالم بواسطه این دل بفیض مىرسد . ( 840) اگر دل نباشد تن چگونه مىتواند گفتگو کند و سخن گوید یا اگر دل جو یا نشود تن چگونه بجستجو بر مىخیزد. ( 841) پس همان طور که آتش با آهن نظر مستقیم دارد نظرگاه خدا هم دل است نه تن. ( 842) این دلهاى جزوى هم نسبت بدل صاحب دل مثل تن است . ( 843) این مبحث مثال و شرحهاى متعدد لازم دارد ولى از میان آن صرف نظر مىکنم که مبادا پاى فهم عوام لغزش پیدا کند . ( 844) و نیکى کردن ما ببدى مبدل گردد این قدر هم که گفتم از بىخودى بود. ( 845) براى پاى کج کفش کج بهتر و دستگاه گدا بر در است.
مولانا میگوید: عارف حقیقی نور حق را بیواسطه ادراک میکند. چنین عارفی «دل عالم» است و عالم، مانند تن از طریق این دل به فن میرسد؛ عالم از طریق مردان حق به علم الهی و معرفت حق راه مییابد. همانگونه که آهن میتواند حرارت کوره را جذب کند، نور عنایت حق نیز در دل بنده میتابد. همه دلها دل نیست. دلهایی که به امور جزئی و اینجهانی مشغول است شایستگی تابش نور حق را ندارد و در مقایسه با دل مردان حق مثل تن، مادی و بیارزش است. «صاحب دل کو معدن است» مردی است که درونش معدن اسرار حق و علم الهی است. مولانا میگوید: این حرفها را نمیتوان به همه گفت و من از بیخودی و شوریدهسری گفتم. سخن باید مناسب فهم شنونده باشد. گدا جایش بر درگاه است، نه درون کاخ.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |